مدیریت استراتژیک بازاریابی هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چندگانه که سازمان را قادر میسازد به هدفهای بلند مدت خود دست یابد. همان گونه که از این تعریف استنباط میشود در مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمانی بر چندین عامل تأکید میشود: هماهنگ کردن مدیریت، بازاریابی، امور مالی (حسابداری)، تولید (عملیات)، تحقیق و توسعه و سیستمهای اطلاعات رایانه ای. در بسیاری از داشنگاهها و دانشکدهها، عبارت «مدیریت استراتژیک» را مترادف با «سیاستهاری بازرگانی» میدانند که دربرگیرنده همه مطالب درسها و واحدهایی است که دانشجویان با دوره مدیریت بازرگانی میگذرانند. به عنوان آخرین درس مهم این رشته تلقی میشود.
مراحل مدیریت استراتژیک بازاریابی
فرآیند مدیریت استراتژیک دربرگیرنده سه مرحله میشود :
تدوین استراتژیها، اجرای استراتژی ها و ارزیابی استراتژی ها. مقصود از
تدوین استراتژی این است که ماموریت شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در
محیط خارجی، سازمان را تهدید میکنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند،
شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلند مدت، در نظر
گرفتن استراتژیهای گوناگون و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت.
اجرای استراتژیها ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه در نظر بگیرد،
سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به
گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا درآید.
در مدیریت استراتژیک بارزیابی استراتژیها، آخرین مرحله به حساب میآید.
مدیران نیاز شدید دارند که بدانند استراتژیهای خاص و مورد نظر آنان در چه
زمانی کارساز واقع نمیشود. اصولاً ارزیابی استراتژیها بدین معنی است باید
در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همه استراتژیها دستخوش تغییرات
آینده قرار میگیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر
هستند. برای ارزیابی استراتژیها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام میشوند:
1. بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژی های کنونی قرار گرفتهاند.
2. محاسبه و سنجش عملکردها و
3. اقدامات اصلاحی
استراتژی بازاریابی
استراتژیی که تعیین میکند یک سازمان چگونه به اهداف بازاریابی خود میرسد، مثلاً بر کدام بازارها و محصولات متمرکز شود و چه مقدار برای فعالیتهای بازاریابی هزینه کند. بازاریابی را میتوان آمیزهای از علم و تجربه دانست. با داشتن علم و طریقهٔ اجرای بازاریابی تجربهای به دست میآید که منجر به راهی برای به دست آوردن مشتری است. بازاریابها از تکنیکهای گوناگون کیفی و علمی برای به دست آوردن و برآورد کردن استراتژیهای خود استفاده میکنند. هر بازاریابی سعی بر به وجود آوردن و به کارگیری یک برنامهٔ بازاریابی موفق است.
کانون اصلی استراتژی بازاریابی، تخصیص مناسب و هماهنگ نمودن فعالیت ها و منابع بازاریابی است به منظور تامین اهداف عملیاتی شرکت از حیث یک بازار –محصول خاص لذا، مسئله اصلی مربوط به قلمروی استراتژی بازاریابی، عبارت است از تعیین بازارهای هدف خاص برای یک خانواده محصول یا یک محصول خاص، سپس، شرکت ها از طریق یک طراحی و اجرای برنامه مناسب عناصر آمیخته بازاریابی (اساساً چهارآمیخته محصول، قیمت، مکان و پیشبرد)طبق نیازها و خواسته های مشتریان بالقوه در آن بازار هدف، به دنبال کسب مزیت رقابتی و ایجاد هم افزایی می باشند.
عواملی که نقش استراتژیک بازاریابی را تسهیل می نمایند
با وجود شواهد و مدارک موجود دال بر اینکه بازار – محوری موجب بهبود
عملکرد می شود ، بسیاری از شرکتها در سراسر دنیا خیلی به مشتریان و رقبای
خود توجه نمی کنند . از جمله دلایلی که شرکتها تماس و ارتباط نزدیکی با
محیط بازار خود ندارند می توان به موارد زیر اشاره نمود:
۱ – . شرایط رقابتی می تواند موجب موفقیت یک شرکت در کوتاه مدت شود ، بدون
این که حساسیت خاصی نسبت به تمایلات مشترایان از خود نشان بدهد.
۲ – سطوح مختلف توسعه اقتصادی در تمام صنایع یا کشورها می تواند به نفع فلسفه های مختلف کاری باشد.
۳ – ممکن است شرکتها از اینرسی استراتژیک ۱ رنج ببرند – تداوم و پافشاری بر
ادامه خودکار استراتژیهایی که در گذشته موفق بوده اند – حتی اگر شرایط
کنونی بازار در حال تغییر باشد.